عضو شوید
عضویت سریع
آمار وب سایت:
بازدید امروز : 5 بازدید دیروز : 0 بازدید هفته : 5 بازدید ماه : 5 بازدید کل : 10485 تعداد مطالب : 14 تعداد نظرات : 1 تعداد آنلاین : 1
<-PollName-> <-PollItems->
<-PollName->
<-PollItems->
آمار وبلاگ:
خبرنامه وبلاگ:
برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید
آمار مطالب
آمار کاربران
کاربران آنلاین
آمار بازدید
وقتی در كمين گاه مرصاد ایستادیم .
نخستین کاری که بچه ها با عجله انجام کردند
به سمت سرویس های بهداشتی رفتن
تا پس از گذشتن از یک صف طولانی
بتوانند کار خود را انجام دهند و بقیش دیگه ...
خوب کارها که انجام شد
اومدیم نماز خواندیم و زیارت کردیم
و پس از آن یه نهاری که اگه ...
هیچی نگم بهتره
رو خوردیم
و متعاقب ان دل درد و دل پیچه ی بچه ها
خلاصه چند ساعتی اونجا بودیم
و آقای پ که دوربین ارگان مطبوعش دست من بود
احساس می کرد که به یه پیک نیک خونوادگی اومد
هی به من می گفت
از خودشو پسر چاقالوش
با دوربین بیت المال عکس بگیرم
دیگه لجم دراومده بود
ولی هیچی نمی گفتم
که یه وقت مسئله پیش نیاد و
اوقات بچه ها تلخ بشه
حدود ساعت 6 بعد ازظهر
اونجا رو به مقصد کرمانشاه ترک کردیم
پی نوشت :
يادمان کمین گاه مرصاد
به ياد دلاورمردان ايران اسلامي كه
در مرداد سال 1367
درعمليات مرصاد با رمز يا علي ابن ابيطالب (ع)،
منافقين كوردل را دراين نقطه
به زانو در آوردند،
ساخته شد.
آنان قصد داشتند
در عمليات «فروغ جاويدان» خود
طي 3 روز از مرز خسروي تا ميدان آزادي تهران را فتح كنند
و روز 5 مرداد در تهران سركرده شان سخنراني كند.
اما اين عمليات تا «تنگ چهارزبر» بيشتر ادامه نيافت
و در همان نقطه ارتش تا دندان مسلح نفاق
كه متشكل از 5 هزار نيرو در قالب 32 تيپ 150نفره بود
توسط رزمندگان اسلام زمين گير شد
و از آن پس تنگه چهار زير به
«تنگه مرصاد» تغيير نام پيدا كرد
و «فروغ جاويدان» تبديل به «غروب جاويدان» شد.
در اين يادمان كه در 34كيلومتري
جاده كرمانشاه- اسلام آباد غرب قرار دارد
5 شهيد گمنام آرميده اند
كه يكي از آن عزيزان
در عمليات غرو آفرین مرصاد شهيد شده است.
هر لحظه که از اهواز دورتر می شدیم
هوا خنک و خنک تر می شد
حالا حساب کنید بعضی بچه ها
صبح که بیدار شدن
دستشویی نرفتن
به علت ترافیک و ازدیام جمعیت
کم کم فشار شروع شد
هوا که خنک تر می شد
بعضی ها دیگه توان تکون خوردن هم نداشتن
از جمله خود بنده
خلاصه خودمون رو نگه داشتیم
تا به پلدختر رسیدیم
ساعت 12 و بیست دقیقه
امیدوار شدیم
ولی اتوبوس نگه نداشت
فشار هر لحظه بیشتر و بیشتر می شد
از جاده ی خرم آباد خارج شدیم
ساعت 12 و چهل دقیقه
وارد استان ایلام شدیم ظاهرا
به سر آبله ی ایلام که رسیدیم
دوباره نا امید شدیم
بعدش وارد بخش حمیل شدیم
ساعت 2 و سی و پنج دقیقه ی بعد از ظهر
جایی برای توقف پیدا نکردیم
یه جایی هم نشون داده بودن
که بسته بود
و فشار هی بیشتر می شد
دوباره حرکت کردیم
تا ساعت 3 و چهارده دقیقه بعد از ظهر
که به تنگه ی چهار زبر قدیم
و تنگه ی مرصاد جدید رسیدیم .
اتوبوس ها پشت سر هم
شروع به حرکت کردند
و سفر آغاز شد
مقصد نهایی
سنندج مرکز استان کردستان بود
باید 643 کیلومتر طی می کردیم
و از استان های لرستان و کرمانشاه می گذشتیم
تا به آنجا می رسیدیم
هنوز آفتاب به وسط آسمان نرسیده بود
که به شهر اندیمشک رسیدیم
تابلوی بزرگی در ورودی شهر نصب شده بود
و روی آن نوشته بودند
مقدم شما را به شهر یک هزار شهید گرامی می داریم .
با گذشتن از شهر به پادگان دوکوهه رسیدیم
ناخودآگاه یاد حاج احمد متوسلیان افتادم
خدایا الآن کجاست
چه می کند
آیا می شود دوباره او ر اببینیم
و هزاران سوال بی جواب
که ذهنم را می فشرد
خدا لعنت کند اسراییلی ها رو
معلوم نیست چکارش کردن
28 ساله از او
و سه دیپلمات دیگرمون خبر نداریم .
بعد از صحبت ها و توصیه های مسئول اردو
اومدیم تو حیاط
ولوله ای به پا بود
دوباره بچه های هر شهر رو
تقسیم کردن به دو گروه
چند تا صف تشکیل شد
بعد نوبتی گروهها رو
سوار اتوبوس می کردن
چند بار منو صدا زدن
که برم تو صف .
سوار اتوبوس شدیم
چند تا از بچه ها رو می شناختم
حاجی صادق
حسن بزرگه
محمود
محمد جواد
پویا
سید عسکر
حسین
ناصر
و مهمتر از همه
امیر حسین جون که
همون جا باهاش آشنا شدم
یه صندلی خالی پیدا کردم
و نشستم
چون تعداد بچه ها کم بود
دیگه کسی نیومد رو اون
صندلی جفتیم بشینه .
با صدای صلوات بفرستید
آقای راننده
اتوبوس حرکت کرد
و سفر 4 روزه ی ما آغاز شد .
صفحه قبل 1 صفحه بعد
تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان اخراجی ها 4 و آدرس ekhrajeha1389.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
RSS